30 و آب دهان بر وی افکنده، نی را گرفته بر سرش میزدند.
51 که ناگاه پرده هیکل از سر تا پا دو پاره شد و زمین متزلزل و سنگها شکافته گردید،
38 پس بدیشان گفت، نَفْسِ من از غایت الم مشرف به موت شده است. در اینجا مانده با من بیدار باشید.
50 عیسی وی را گفت، ای رفیق، از بهر چه آمدی؟ آنگاه پیش آمده، دست بر عیسی انداخته، او را گرفتند.
56 لیکن این همه شد تا کتب انبیا تمام شود. در آن وقت جمیع شاگردان او را واگذارده، بگریختند.
62 پس رئیس کهنه برخاسته، بدو گفت، هیچ جواب نمیدهی؟ چیست که اینها بر تو شهادت میدهند؟
7 زیرا قومی با قومی و مملکتی با مملکتی مقاومت خواهند نمود و قحطیها و وباها و زلزلهها در جایها پدید آید.
21 زیرا که در آن زمان چنان مصیبت عظیمی ظاهر میشود که از ابتدای عالم تا کنون نشده و نخواهد شد!