1. برای سالار مغنیان، قصیدة بنیقورح
2. چنان که آهو برای نهرهای آب شدت اشتیاق دارد، همچنان ای خد.ا جان من اشتیاق شدید برای تو دارد
3. جان من تشنة خد.است تشنة خد.ای حَی، که کی بیایم و به حضور خد.ا حاضر شوم
4. اشکهایم روز و شب نان من بود، چون تمامی روز من را میگفتند خد.ای تو کجاست
5. چون این را بیاد میآورم جان خود را بر خود آگاه میسازم، چگونه با جماعت میرفتم و ایشان را بخانة خد.ا پیش میبردم، به آواز ترنم و تسبیح درگروه عیدگزاران
6. ای جانم چرا خمیده شدهای، و چرا در من پریشان گشتهای، بر خد.ا امید دار زیرا که او را برای نجات روی او باز حمد خواهم گفت
7. ای خد.ای من جانم در من منحنی شد، بنابراین تو را (بخاطر معجزاتت) از زمین اُردُن یاد خواهم کرد، از کوههای حرمون و از جبلمِصْغَر
8. لجه به لجه ندا میدهد از آواز آبشارهای تو، جمیع خیزابها و موجهای تو بر من گذشته است
9. در روز خد.اوند رحمت خود را خواهد فرمود، و در شب سرود او با من خواهد بود و دعا نزد خد.اوند حیات من
10. به خد.ا گفتهام ای صخرة من چرا من را فراموش کردهای، چرا به سبب ظلم دشمن ماتمکنان عبور نمایم
11. دشمنانم به کوبیدگی در استخوانهایم من را ملامت میکنند، چون که همه روزه من را میگویند خد.ای تو کجاست
12. ای جان من چرا خمیده شدهای و چرا در من پریشان گشتهای، بر خد.ا امید دار زیرا که او را او باز حمد خواهم گفت، که نجات روی من و خد.ای من است
1. ای خد.ا من را داوری کن، و دعوای من را با قوم بیرحم داوری فرما، و از شخص حیلهگر و ظالم من را خلاصی ده
2. زیرا تو خد.ای قوت من هستی چرا من را دور انداختی، چرا به سبب ستم دشمن ماتمکنان عبور نمایم
3. نور و راستی خود را بفرست تا من را هدایت نمایند، و من را به کوه مقدس تو و مسکنهای تو رسانند
4. آنگاه به مذبح خد.ا خواهم رفت، به سوی خد.ایی که سرور و خرمی من است، و تو را ای خد.ا خد.ای من با بربط تسبیح خواهم گفت
5. ای جان من چرا خمیده شدهای، و چرا در من پریشان گشتهای، امید بر خد.ا دار زیرا که او را باز حمد خواهم گفت، که نجات روی من و خد.ای من است
1. برای سالار مغنیان، قصیدة بنیقورح
2. ای خد.ا بهگوشهای خود شنیدهایم، و پدران ما، ما را خبر دادهاند، از کاری که در روزهای ایشان و در ایام گذشته کردهای
3. تو به دست خود امتها را بیرون کردی اما ایشان (بنیاسرائیل) را غرس نمودی، قومها را تباه کردی اما ایشان را منتشر ساختی
4. زیرا که به شمشیر خود زمین را تسخیر نکردند، و بازوی ایشان، ایشان را نجات نداد بلکه دست راست تو و بازو و نور روی تو، زیرا از ایشان خرسند بودی
5. ای خد.ا تو پادشاه من هستی، پس بر نجات یعقوب امر فرما
6. به مدد تو دشمنان خود را خواهیم افکند، و بهنام تو مخالفان (دشمنان) خویش را پایمال خواهیم ساخت
7. زیرا بر کمان خود توکل نخواهم داشت، و شمشیرم من را خلاصی نخواهد داد
8. بلکه تو ما را از دشمنان ما خلاصی دادی، و کینهتوزان ما را خجل ساختی
9. تمامی روز بر خد.ا فخر خواهیم کرد، و نام تو را تا به ابد تسبیح خواهیم خواند سلاه
10. لیکن اینک تو ما را دور انداخته و رسوا ساختهای، و با لشگرهای ما بیرون نمیآیی
11. و ما را از پیش دشمن روگردان ساختهای، وخصمان ما برای خویشتن تاراج میکنند
12. ما را مثل گوسفندان برای خوراک تسلیم کردهای، و ما را در میان امتها پراکنده ساختهای
13. قوم خود را بیبها فروختی، و از فروش ایشان سود نبردی
14. ما را نزد همسایگان ما ناچیز گردانیدی، اهانت و سخریة نزد آنانی که گرداگرد مایند
15. ما را در میان امتها ضربالمثل ساختهای، (موجب) جنبانیدن سر (به عنوان تحقیر) در میان قومها(قرار دادهای)
16. ورسوایی من همه روزه در نظر من است، و خجالت رویم من را پوشانیده است
17. از آواز ملامتگو و فحّاش، از روی دشمن و انتقام گیرنده
18. این همه بر ما واقع شد، اما تو را فراموش نکردیم و در عهد تو خیانت نورزیدیم
19. دل ما به گذشته برنگردید، و پایهای ما از طریق تو انحراف نورزید
20. هر چند ما را در مکان اژدَرها کوبیدی، و ما را به سایة مرگ پوشانیدی
21. نام خد.ای خود را هرگز فراموش نکردیم، و دست خود را به خد.ای غیر برافراشته نکردیم
22. آیا خد.ا این را بررسی نخواهد کرد، زیرا او نهانخانههای قلب را میداند
23. هر آینه بخاطر تو تمامی روز کشته میشویم، ومثل گوسفندان ذبح شده شمرده میشویم
24. ای خد.اوند بیدار شو چرا خوابیدهای، برخیزای و ما را تا به ابد دور مینداز
25. چرا جمال خود را پوشانیدی، و ذلّت و تنگی ما را فراموش کردی
26. زیرا که جان ما تا به خاک خم (و پست) شده است، و شکم ما به زمین چسبیده
27. به جهت یاری ما برخیز، و بهخاطر رحمانیت خود ما را فدیه ده
1. برای سالار مغنیان، سرود و مزمور ای تمامی زمین برای خد.ا بانگ شادمانی بزنید
2. جلال نام او را بسرایید، و در تسبیح او جلال او را توصیف نمایید
3. خد.ا را گویید چه مهیب است کارهای تو، از شدت قوت تو دشمنانت نزد تو (بدیهای خود را) حاشا خواهند کرد
4. تمامی زمین تو را پرستش خواهند کرد و تو را خواهند سرایید، و به نام تو ترنم خواهند نمود سلاه
5. بیایید کارهای خد.ا را مشاهده کنید، او در کارهای خود بر بنیآدم برتر است
6. دریا را به خشکی مبدل ساخت، و مردم از نهر با پا عبور کردند، در آنجا به او شادی نمودیم
7. در توانایی خود تا به ابد سلطنت میکند، و چشمانش مراقب امتها است، فتنهانگیزان خویشتن را بر نیفرازند سلاه
8. ای قومها خد.ای ما را متبارک خوانید، و آواز تسبیح او را بشنوانید
9. که جانهای ما را در زندگی قرار میدهد، و نمیگذارد که پایهای ما لغزش نماید
10. زیرا ای خد.ا تو ما را امتحان کردهای، و ما را قال گذاشتهای چنان که نقره را قال میگذارند
11. ما را به دام درآوردی و باری گران بر پشتهای ما نهادی
12. مردمان را بر سر ما سوار گردانیدی، و به آتش و آب درآمدیم، پس ما را به جای خرم بیرون آوردی
13. قربانیهای سوختنی به خانة تو خواهم آورد، نذرهای خود را به تو وفا خواهم نمود
14. که لبهای خود را بر آنها گشودم، و در زمان تنگی خود آنها را به زبان خود آوردم
15. قربانیهای سوختنی پرواری را نزد تو خواهم گذرانید، گوسالهها و بزها را با بُخور قوچها ذبح خواهم کرد سلاه
16. ای همة خد.اترسان بیایید و بشنوید، تا از آنچه او برای جان من کرده است خبر دهم
17. به دهانم نزد او آواز خود را بلند کردم، و تسبیح بلند بر زبان من بود
18. اگر بدی را در دل خود منظور میداشتم، خد.اوند صدای من را نمیشنید
19. لیکن خد.ا صدای من را شنیده است، و به آواز دعای من توجه فرموده
20. متبارک باد خد.ا، که دعای من را از خود و رحمت خویش را از من برنگردانیده است
1. برای سالار مغنیان، مزمور و سرود داوید
2. ای خد.ا ستایش در صیون منتظر تو است، و نذرها برای تو وفا خواهد شد
3. ای که دعا میشنوی، نزد تو تمامی بشر خواهند آمد
4. گناهان بر من غالب آمده است، تو تقصیرهای من را کفاره خواهی کرد
5. خوشا به حال کسی که او را برگزیده و مقرب خود ساختهای، تا به درگاههای تو ساکن شود، از نیکویی خانة تو سیر خواهیم شد، و از قدوسیت محراب تو
6. به چیزهای مهیب در عدل ما را جواب خواهی داد، ای خد.ایی که نجات ما هستی، ای که پناه تمامی اقصای جهان و ساکنان دوردست دریا هستی
7. و کوهها را به قوت خود مستحکم ساختهای، و کمر خود را به قدرت بستهای
8. و تلاطم دریا را ساکن میگردانی، تلاطم امواج آن و خروش امتها را
9. ساکنان اقصای جهان از آیات تو ترسانند، طلوع صبح و غروب شام را شادمان میسازی
10. از زمین مراقبت نموده آن را سیراب میکنی، و آن را بسیار توانگر میگردانی، نهرهای خد.اوند از آب پر است، غلة ایشان را آماده میکنی زیرا که تو چنین خواستهای
11. پشتههایش را سیراب میکنی و (بر) شیارهایش (باران را) فرود میآوری، به بارشها آن را شاداب مینمایی، نباتاتش را برکت میدهی
12. به احسان خویش سال را مزین میسازی و راههای تو چربی را میچکاند
13. مرتعهای صحرا نیز میچکاند، و کمر تپهها به شادمانی بسته شده است
14. چمنها به گوسفندان آراسته شده است، و درهها که به غله پیراستهای، از شادی بانگ میزنند و سرود میسرایند