سرنوشت مسیر برایت چه گویم باز
غم انگیز ترین سروده گویم باز
غمبارترین قصیده هایم استخوان شکن
کمی مرحم زمین تلخ مبار بر پیکر نحیف من
من تاریخ غمهای زمینم برایم کمی ساز دلتنگی بزن
حسام الدین شفیعیان
/یک چند سطر نگفتن از گفتن ها/
تولد کلمه بود
کلمه ماقطار جمله گفتن بود
مترادف نگفتن از گفتن بود
شاید زندگی طعنه ای به آن از نگفتن بود
آنی که فردا نداند چه میشود شاید اصلان فردا از نیامدن گفتن بود
باز هم تولد کودکی دگر ،کلمه جستن از نام برای نام نگفتن بود
عصر یکشنبه یا دوشنبه چه فرق دارد وقتی هوا هم دلگیر نگفتن بود
حسام الدین شفیعیان
/چند خط ناخوانا مینوشت/
من سرخپوستی را دیدم که زرد میکشید
زردی را بر رنگ نوشتن قلم خود میکشید
نوشتارش ناخوانا بود انگار
فقط برای تاریخ بعد از خودش میکشید
دور آتش رقص را به زانوی ماه خیال خود دار میکشید
از دار فکر خود جرم افتادن جاذبه را میکشید
عصر او درک واهی داشتن از خط های او
او را به دار فکر خود نقد از تشخیص ابتلاء به فکر خود میکشیدند
ناقوس او تنها خورشید بود
شاید عشق او فراتاریخی بود
از سقوط باطل افتادن های زمین
چند پاراگراف نقطه سر خط من تمام او را با خط خیالم برای تو کشیدم
شاید زبعد او کسی با ماه سخن نگفت
عاشقانه ات را در گورستانی دور دفن کن
مرده خیال ندارد یا فکری از بعد خود
فقط زندگی را برایت میبافم
آنگونه از شکست حروف خیال بر تصور حال تو
حسام الدین شفیعیان
خط خط دلت دل تکانی بتکان
از بهر دلت دل تکانی بتکان
از واژه تکان چند حروف دیگر
با نقطه تو هم نقطه خوانی بتکان
گر نکته بدانی نکته دانی بتکان
بر شعر کمی شور فشانی بدوان
چون دانسته زحرفو حروفی دیگر
از ف تو فعلی دگرو فعل تکانی بتکان
حسام الدین شفیعیان