-
حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 18:31
-
حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 18:30
-
حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 18:29
-
حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 18:27
-
حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 18:24
-
حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 18:20
-
قلی و مسابقه
چهارشنبه 7 دی 1401 18:06
قلی که فهمیده بود تو روستاشون مسابقه گذاشتند.رفت ثبت نام کرد.همه با بنر قلی تو دیگه کی هستی برنده ی بی شک توی این مسابقه تو هستی.با عکس قلی و کد خدا و عکس قلی و مشتی و چند عکس دیگه تقریبا بنر دو متری با تمام عکسهای یادگاری زده بودند و سط میدان روستا.قلی زد وسط جمع گفت جمعش کنید.گفتند چرا گفت بنر من باید اینجوری باشه...
-
درون پیله
چهارشنبه 7 دی 1401 18:05
پروانه زپیله نگری کن ببین از درون آن گذری کن ببین برای تنیده شدن عمری کوتاه دارد اما پیله را میشکند و پروانه میشود زندگی تولدیست برای پروانه شدن بال بگیریم درون پیله تا پرواز را بیاموزیم.
-
درون فصلی نو
چهارشنبه 7 دی 1401 18:04
بیا درون فصلها بگردیم درون فصلی نو باران را بیابیم. زمین خشکیده از فصلها نشود بیا تا درون خود فصلی نو شویم.شکوفه دهیم به هم برای هم مرحم زخمها شیم بیا تا وقت هست نگارنده دلها شیم.
-
شمعی روشن
چهارشنبه 7 دی 1401 18:04
وقتی شهر سوسوی چراغی میشود اتاقک ها حرف میشوند شهر هم با تمام آهنی بودن قلب هایی دارد اگر شمعی روشن کنیم برای درون روشنایی تن خود فکر را جوانه زنیم و درون هم پیچک سر زدگی همیشه برای دیدن یک اتفاق خوب باید ساعت را نگاه کرد و من ایمان دارم به رویش فصلی نو در تفکر جای جای اتاقک های خود درون فکری خود کنده از درون در فکر...
-
رود در وسعت مهربانی به دریا
چهارشنبه 7 دی 1401 18:04
به وسعت خیال تو دریا میشوم.و در نگاه تو رودی به سمت مهربانی میشوم. در کلام تو چسمه سار نور میشوم. و با تارپودی از زندگی سوی او میشوم.زندگی فرصت یکباره ی لبخندهاست. من برای تو شکوفه ای از غزل های او میشوم. و در خیال تو آرزوی رسیدن به تمام آرزوهایت میشوم.
-
پیله و پروانه
چهارشنبه 7 دی 1401 18:03
نگاه میکنی پیله را تا پروانه بشوی.تو زیبا میشوی در گشودن ریختن تمام ناملایمات.از رسیدن به شکوفایی تا در خود پیله های سختی را بگشایی و به رسیدن به پروازی با زیبایی برسی.پیله هایت را باز کن تو زیبایی.
-
برگ های پائیزی
چهارشنبه 7 دی 1401 18:03
برگهای پائیزی خداحافظی تلخ از درخت و رویش بهارانه ی نو.فصلها رفتن و ماندن هست.درخت میماند و برگها میریزند.زمین رویش نو میشود.فصلها سر آغاز شروعی دوباره.لبخند زمین از دورترین نقطه ی آسمان میشکفد.شکوفه های انسانی زنجیر میشوند.باور کن فصل رویش نو را در طلوعی که میزند به شیشه ی باران زده.اینجا مرز بین تقاطع رسیدن به لبخند...
-
فصل رویشی نو
چهارشنبه 7 دی 1401 18:03
پنجره را بازمیکنی و میسراید دلتنگی از فصل رویشی نو.بر پرچین خیال انگیز زندگی.پیچک مهربانی میپیچاند بر درخت ریشه از شور مهربانی.و میزداید غمها را در باور زمین.سایه ساری از گلچین سرودن زندگی در فصلی نو و برای تو میماند قصه های زمین در سراشیبی از حرفهایت.قلم بر پیکره خشک زمین جانی تازه میگیرد بر سلول های تراوش مغزی.قلب...
-
کاریکلماتور
چهارشنبه 7 دی 1401 18:02
1-برج کج به منزل نمیرسه. 5-مسواکی که سخت بشه جای مرحم زخم میشه. 4-شهر یک کودک به اندازه یک جهان بزرگ هست. 1-تمام دلخوشی ها رخت پهن کردند.
-
کاریکلماتور
چهارشنبه 7 دی 1401 18:02
2-سکوت با لبخند آتشفشان خاموش هست. 3-زنگ آخر نسل مدرن زنگ اول هست. 4-سوت میزد همه گفتند دلخوشی داره غافل از اینکه بوق موتورش خراب بود. 5-غروب که میشود خورشید میخوابد اما چراغ هایش را خاموش نمیکند.
-
کاریکلماتور
چهارشنبه 7 دی 1401 18:02
6-ماستی که دوغ نشود راست نیست. 7-کتاب بدون خواننده صامت ترین پر کن تاریخست. 8-راه کج به منزل رسید اما راه راست به اتوبان. 9-تاریخ با حذفیاتش مشروطه ایست برای تامیخ. 10-لالایی که خواب نمیکنه صدای ضخیم داره.
-
کاریکلماتور
چهارشنبه 7 دی 1401 18:01
1-مغازه پر از غازه! 2-تموم فیش ها ماهی ندارد! 3-صابون عطر ندارد که کله عطر داشته باشد! 4-اساس همه اثاثیه ها بی اساس ریختن! 5-شلخته همونیه که پای تخته بی تخته! 6-اینقدر قد خودمونو ندونستیم کوتاه شدیم! 7-توی تمام کتابهای درسی جایت گذاشته ام! 8-صندلی که صندل بهش بخوره میشه بندک افتادن! 9-سینما باز بود که سیم قطع شد باز...
-
کاریکلماتور
چهارشنبه 7 دی 1401 18:01
1-سوت میزد اما صدایش پر از بی صدایی بود. 2-کارت پستال ها هم پست میشوند. 3-روی زمین جای کمی نبود اما زمین گران شد.
-
کاریکلماتور
چهارشنبه 7 دی 1401 18:01
1-تمام سکه های قدیمی یک روی سکه نیستند. 2-روزنامه هم باطل بشود سبزی خوره پیدا میکند. 3-توی سالن خالی سطل که می افتد صدا ی بیشتری دارد.
-
کاریکلماتور
چهارشنبه 7 دی 1401 18:00
1-شطرنج هم کیش داره اسب داره فیل داره ! 2-برفک تلویزیون پر از صدایه اما دیدنی نیست! 3-ماه هلالش نیمرخه خودش یه سلفی کامله!
-
کاریکلماتور
چهارشنبه 7 دی 1401 18:00
1-کلاغی که سیاه نباشه زاغه زاغی که سفید نباشه کلاغه. 2-خرس با تمام هئبتش ماهی میخوره. 3-سیب زمین نداره اما سیب زمینی داره. 4-روحت شاد همان روحی هست که غم خورده مرده یا همون روح شادیه که مرده. در کل هر دو شاد میشوند. 5-سالاد سزار نان دارد.اما سزاوار نیست بدون نان خورده شود.سزار بدون نان زار هست. 6-چراغ قرمز اگه آبی...
-
کاریکلماتور
چهارشنبه 7 دی 1401 18:00
1-روغن سرد تخم مرغ پز نیست استخر بچه دنیا نیومدست. 2-قطاری که به مقصد نرسه به مبدا هم نمیرسه. 3-خمیازه خم آوازه که بلندش ریتم پروازه کوتاهش ریتم سر اغازه. 4-بن بست همون بسته ایه که باز نمیشه.
-
/چنگیز با مامانش میرن خواستگاری/
چهارشنبه 7 دی 1401 17:59
چنگیز که خیلی فیلم رمانتیک دیده بود زد وسط کاسه کوزه ریخت بهم گفت ننه پاشو بریم خواستگاری. ننه گفت خواستگاری کی!گفت دلنگیز دختر پرویز . ننه برداشت برنداشت گفت اون واسه تو خیلی لقمه بزرگیه. گفت ننه فقط 45 سالشه. ننه گفت سنش نه وزنش 120 کیلویه تو 45 کیلو و دویست گرمی. که چنگیز گفت مهم وزن نیست مهم دله. گفت ننه دلت پیشش...
-
کامبیز میخواد فیلم بسازه
چهارشنبه 7 دی 1401 17:58
کامبیز که فیلم هیچکاک دیده بود ,گفت منم باید هیچکاک بسازم.زد تلفنو به برق سوخت.بعد پاشد رفت خونه پرویز گفت میخوام فیلم بسازم دوبل هیچکاک بشه.پرویز گفت دیشب باباتو دیدم کامبیز که گفت نه میخوام بره اسکار بعد بره تیم ملی. گفت موضوع فیلمت چیه؟ گفت یه نفر میاد تو کافه بعد میره بیرون گفت جلل القدرت این چیه گفت معناگراست گفت...
-
کتی دلش گرفته
چهارشنبه 7 دی 1401 17:58
خانم گربمون چند وقته خیلی دمقه چکار کنیم ای واییییییییییییییییییییییییی کتی من چیش شده فکر کنم حساسیت فصلی گرفته نه افسرده شده باید ببریمش دامپزشک ببینش فردا هم باید ببرمش مهد سسی جون گفته فردا تمرین کی از همه ناخنش قویتره دارن تو روحیش کلی تاثیر داره دوستاش بتی متی چتی رتی هم میان از اونورم میبرمش پیش تست هوش ببینم...
-
قصه عشقی که میگن عشق کاترینه میگی نه بخون...
چهارشنبه 7 دی 1401 17:57
کاترین که فیلم رمئو و ژولیت دیده بود گفت من عاشق شدم پدرش سرشو از یک کتاب 3000 صفحه ای بیرون آوردو گفت: عاشق کی شدی دخترم کاترین نگاهشو دور نیمکره شرقی و نه غربی زد گفت عاشق هاکل برفین پدرش تحسینش کردو گفت معلومه دنبال اندیشه ای که این عشق رو سر مشق قرار دادی گفت نه الان هاکل هم بیاد کلاتو بنداز بالا بابا گفت هاکل مگه...
-
جشن تولد 206
چهارشنبه 7 دی 1401 17:57
مامی مامی چیههههههههههه امروز تولد مامانبزرگه راست میگی ها تولد ش امروزه شمع حالا چجوری بگیریم پیدا نمیشه چرا دیگه دو تا یک میشه دویست یک دو میشه دویست و دو یک چهار میشه دویست و شیش 206 خب یک بیست بگیریم.اینجوری ذوق زده میشه فکر میکنه بیست سالشه نه برا قلبش بده چرا قلبش با باطری کار میکنه یادت رفته تازه باطریشم داره...
-
متینگ عصرانه
چهارشنبه 7 دی 1401 17:56
شاپورو پرویزو ناصرو جمشید در متینگ عصرانه خود جمع بودند که شاپور گفت راستی الان ناصر الدین شاه میخواد چکار کنه وضعیت کشور ناجوره که پرویز گفت نگران نباش من میدونم الان کشور دست ناپلئونه و دستی کشید به سبیل سفید خودشو گفت من میدونم ناپلئون بلده که چجوری کار کنه شما اصلان نگران نباشید.ناصر گفت اصلان اینجوری که من میبینم...
-
کامبیز و غول چراغ جادو
چهارشنبه 7 دی 1401 17:56
کامبیز که الک الک همینجور راه میرفت یک شی ناشناس رو پیدا کرد اول لگد زد بهش پاش که داغون شد فهمید اون یک شی بدشانسه که به پای اون خورده چون این اول ماجرا بود.کامبیز اونو برداشت یک نفر از درونش سوت زد. گفت تو کیستی که سوت میزنی گفت من غولم منتها نوع ورژنم جدیدتره سوتیم گفت سه سوت بیا بیرون ببینم تو چطوری هم غولی هم سوت...