-
متد نصف سبیلا شیرین جون
چهارشنبه 7 دی 1401 17:56
وای مامی اومد!!! کی همونی که منتظرش نشستیم؟؟؟ چه کسی یعنی؟؟؟ همونی که پنچه طلاست نصف پنچش تو دماغشه نصف سبیلا شیرین جون نصف سبیلا ترشی جون وای چه ابهتی داره دختر وقتی راه میره انگار داره حرف میزنه چی میگه یعنی تو چشماش کلی حرفه سلام سلوم وای مامی خارجیه واقعن ما نوبت داریم کی بهتون نوبت داده اکی اینجا ابرو برداریم...
-
بیژن میخواد بره انگلیسی یاد بگیره
چهارشنبه 7 دی 1401 17:55
بیژن که خیلی فیلم میدید معنیشو نمیفهمید زد زیر پاکت تخمه گفت من میخوام برم تافل بگیرم باباش گفت ماینیمیز بیژن گفت چقدر ریز که فهمید باید بره ثبت نام ترم اول فردا شدو بیژن رفت دم یک موسسه زد داخل رفت داخل اتاق مربی هم نه مدیر گفت مدیر اینجا تویی گفت اوامرتون گفت منم بیژن اونی که میخواد تافل بگیره مدیر یه نگاه به بیژن...
-
سهراب و گلچهره
چهارشنبه 7 دی 1401 17:54
سهراب با مامانش و جمعی از خانواده رفته بود خواستگاری. که دو طرفین گفتند بروند با هم صحبت کنند ببینند تفاهم دارند. سهراب و گلچهره سلام.سلام. شما به چه غذایی علاقه داری آقا سهراب زرشک پلو با زالو وای چقدر حال بهم خوری. شما به چی علاقه داری غذا ته چین مرغ با زرشک و چند شاخه گل کنار ظرف وای چقدر رمانتیک اقا سهراب اتومبیل...
-
کافه و فوتبال
چهارشنبه 7 دی 1401 17:54
مرد کلاه خود را مرتب میکند. و وارد کافه میشود. همه بلند میشوند.مرد تعظیم میکند. داداش بیا کنار فوتبال رو برفکی کردی. مرد فریاد میزند خاموش کنید تلویزیون را من آمدم. عمو برو بیرون. وقتی اومدی نفهمیدیم کی بود اما وقتی رفتی حتما برات کف میزنیم. راستی محسن بنظرت چند چند میشن. به نظر من فوتبال نگاه کردن کار بیخودیه. خب پس...
-
کامران و کوکب
چهارشنبه 7 دی 1401 17:53
کامران و وکوکب که تازه ازدواج کرده بودن برای روز دوم زندگیشون گفتن بریم آبمیوه کوکب گفت من یکجا تمیز سراغ دارم خیلی توپ عالی توپ چهل تیکه اصلان دارای برند جهانی از محله بالا و پایین در کیفیت با دوماه دو روز بیست دقیقه سابقه در خدمت مشتریان هست من خودم چهار سال پیش رفتم عالی بوده کامران هنگ کرد گفت دوماه هست با اندکی...
-
مسابقه کشک استعداد
چهارشنبه 7 دی 1401 17:53
توی محله کامران و بیژن اینا مسابقه برگزار کرده بودند و اسپانسر هم قصابی محل به برگزیده این مسابقه دم شتر طلایی پشت کارد نزده اصل شترهای این محل و آن محل رو اهدا میکند به بهترین استعداد محله قلی مرزن آباد شمالی دوم همه استعداد های محل جمع شدند و بیژن با شلواری از خانه با راه راه گل های بنفشه آمد جلو و گفت من آخر این...
-
/پنلوپه و جهانگردی/
چهارشنبه 7 دی 1401 17:52
/پنلوپه و جهانگردی/ پنلو په که میخواست جهانگردی کنه قصد کرد بره پیاده جهانو بگرده نقشه ای که برداشت مناطق رو اشتباه زده بود جای قسطنطنیه و برکینافاسو از جزیره آدمخوارا در اومد یکی با استقبال زیاد و خوشحالی اومد سمتش لبخند زد گفت عجب آدم های خوبین ببین چه استقبالی کردن و گفتن تو اهل کجی هستی گفت من از کشور اونجا اومدم...
-
/عشق سالهای کلم/
چهارشنبه 7 دی 1401 17:52
/عشق سالهای کلم/ کلم قربون که اسمشو تغییر داده بود به جک تراولتا کنجی تصمیم گرفت بره به تولید ساخت کشتی غرق نشو چرا آخه غرق میشی که خط تولید پلاستیکی اونو با موفقیت تمام از خراب شدن 95 درصد محصولات به 5 درصد اون به اتمام رسوند و تصمیم گرفت بره خواستگاری کوکب که اونم اسمشو تغییر داده بودو گذاشته بود گل میخک رفت در...
-
/مرد قوی وارد جنگل میشود.../
چهارشنبه 7 دی 1401 17:51
/طنزنویسی/ /مرد قوی وارد جنگل میشود.../ روزی مردی قوی و سرسخت وارد جنگلی شد که در آن جنگل همه آدمخوار بودند.آدمخوارها با دیدن مرد قوی خوشحال شدند و گفتند امروز آبگوشت قلم مرد قوی میخوریم.مرد قوی که شنید رفت وسط آدمخوارها گفت .مرا میخواهید بخورید. گفتند نه چرا به دلت بد راه میدی. ما نمیخوام تو رو بخوریم که ما میخوام...
-
روز تعطیل چنگیز و خانمش میخوان برن تفریح...
چهارشنبه 7 دی 1401 17:51
چنگیز که تو خونه حوصلش ترکیده بود.ورداشت گفت جمعه هستو امواتم مرخصی بریم قبرستون. خانمش گفت وای چه رمانتیک بریم منم غذا پلو زرشک با یک بال مرغ درست کردم چنگیز سه بچه یه زن یه موتور یه قابلمه رو به سمت قبرستون خانمش پرتقال پوست میکند میداد دهنش همینجور بادم میزد آب پرتقال تحویل پشت سری میدادو خلاصه بعد 4 ساعت رسیدن...
-
قلی و بیژن
چهارشنبه 7 دی 1401 17:50
قلی که دید بیژن سیستم برای ماشینش انداخته رفت دم سیستم فروشی گفت سیستم میخوام گفتند چه سیستمی گفت جوری که هر کی میشینه دیگه پیاده نشه. گفتند اد تو سیستم نمیخوای تو موج افکن میخوای گفت همین.کل ماشین بلند گو وصل کردند حتی تا اگزوز که صدا در میومد خواننده که میخوند ابتدا مغز راننده بعد مغز سرنشین و بعد حتی اگزوز هم صدای...
-
/پشت کمپوت کنکور/
چهارشنبه 7 دی 1401 17:49
/پشت کمپوت کنکور/ فرنگیس که خیلی دلنگیز میخواست فردا بره کنکور تو اتاق دست به هدفون داشت دقیقان کجایی رو گوش میداد که بابا پاتک زد تو اتاق . فرنگیس کتاب رو مثل فرفره انداخت بالا هدفون زیر تخت. بابا گفت داری انگلیسی بلغور میکنی تا فردا تمرین پیوسته کنکورو فتح کنی. گفت العجبا دقیقان همین بابا منتها یدستم فیزیک...
-
محله زامبی ها
چهارشنبه 7 دی 1401 17:49
قلی که با صدای بیست تا خروس از خواب بلند شد رفت تو آشپزخونه و چایی سرد با پنیر سبز خورد و رفت کفش فوتبالیاشو پوشید و زد تو خیابون که با دیدن بیژن سرجاش دهانش کج و باز و نیمرخ شد.بیژن چرا این شکلی شدی اه کامبیز جشن فالوده بودم نمیبینی موهامو شاخی زدم فقط دوتا تار مو بافتم دو لاخشو بهم چسبونده شدم شاخ زامبی های محل تازه...
-
قلی و بیژن به سینما میروند...
چهارشنبه 7 دی 1401 17:49
قلی که خیلی خوشحال بود رفت پیش بیژن گفت بیا بریم سینما یه فیلم آوردن هالیوودی منتها تو ایران ساختن. گفت اسمش چیه. گفت زاپاتا داخلی.گفت کمی از فیلم بگو.گفت برنده اسکیت طلایی شده.گفت اه شوخی میکنی. گفت هئیت داوران به کارگردان فیلم بیلچه نقره ای دادند.تازه به بازیگر نقش اول فیلم هاونگ برنزی.گفت این فیلم دیدن داره بزن...
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 17:48
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 17:48
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 17:47
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 17:47
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 17:47
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 17:46
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 17:46
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 17:45
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 17:45
-
نقاش-حسام الدین شفیعیان
چهارشنبه 7 دی 1401 17:44
-
/تو میروی.../
چهارشنبه 7 دی 1401 17:43
-
ستوده باد فصلی نو
چهارشنبه 7 دی 1401 17:43
-
شب فانوسی
چهارشنبه 7 دی 1401 17:43
-
قصیده ای طوفانی
چهارشنبه 7 دی 1401 17:43
-
باز باران بی ترانه
چهارشنبه 7 دی 1401 17:42
-
/کوچه دلتنگی زمین/
چهارشنبه 7 دی 1401 17:42