/مردگان زندگان یا زندگان مردگان/
خفته ان این مردگان زندگان
مردگان ز غم این زندگان
گاهی اشکو گاهی ماتم برای زندگان
زندگانند مردگان یا مردگانند زندگان
شایدم از بهر دنیا برده اند سنگی زبهر زندگان
پروازی تا بسوی آسمان از برای رفتن از این زمین مردگان
حسام الدین شفیعیان
/روزهای تاریک ،شب های روشن/
اینجا شبهایش بوی دلتنگی دارد
کلاغ قصه باز هم قصه ناگفته از زندگی دارد
برایم ساز میزنیو من با ساز زندگی شهر را تار میزنم
بلند زیر آواز میزنم غم را بیدار میکنم
کمی با او حرف میزنم
دفترم را که میخوانی
بدان برای اشکهایت کمی واژه کم داشتم بجایش نشدم شاید مرحمت اما برایت قصه از فردا بدون
کمی بودن از فالش میزنم
حسام الدین شفیعیان
یک سبد شعر برای کلبه ی تنهایی
یک سبد واژه پر از حجم دردو کمی بارانی
نغمه ای که مرا میبرد با خود به شهری رویایی
آنجا باغبان داشت گلی و گیاهو دلی دریایی
پشت پرچین اقاقی یک نفر شعر میخواند
از غم واژه کمی حرف کمی گل میکاشت
جای حرفم نبود طاقچه ی حجم هجایای کشیده روی کلمات
پتک انگیز ترین خورد کننده داشت کلمه روی ردیف
صبح نغمه همی باز طلوع بودو طلوع
شعر من جای کمی واژه کمی حرف میداشت
حسام الدین شفیعیان
سوت سوت سوت ایست ممتد شعر
شهر خواب از شعر شعر خواب از شهر
تکان تکان شعر را بتکان
بر روی واژه نقطه نقطه هست نکته
مغز بادامی که تلخی شعر دارد
شیرینی از کام شعر انگیز دارد
تابلوی سیاه زده از گوشه عکسی
عکس های خواب زده خواب زدگان زندگان
شعر تاریخچه کهن عصر مدرن
ابیات تازه از تراشه های نوک مدادی
مداد کیبوردی مداد غیر کاغذی
شعر روزنامه های دیروز
دیروز در پس امروز
فردا نگارنده از قصه های تابانی
شعری از جوشش نثر از پیچک جملات
فراسوی طاقچه از خاک شعر
درون شعر تکانی خفته
خفته از سرود سرود سرود
فاصله شعر نقطه دارد
چند شعر فاصله نجومی از سیاره آدمک ها
حسام الدین شفیعیان