حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

فانوس-135

1-بهترین اندیشه,اندیشه ای هست که در آن احترام و منزلت و جایگاه انسانی تعریف شده باشد.

2-یک تحریف ساده مقدمه ی یک انحراف بزرگ هست.

3-اگر  نمادها بت شدند خاصیت نماد ارزش مادی میشود نه اصل تعریف آن و در کنار آن سود از نماد میشود جای تعریف از اصل چیستی آن؟

4-ساختن یک تفکر درست شاید سخت باشد اما کشتن تفکر آسان.ساختن نجات بشریت و کشتن مرگ بشریت از یک بر همه هست.

5-خشونت مایه ی خستگی.ضربه به پیکره انسانی و فاجعه در یک بدن هست.که فاجعه بزرگ دارد.کمال انسانی  در رشد تمرین زدودن آسیب ها هست.

6-یک جمله تمام یک کتاب هست.و پازل آن تمام یک تفکر از بنای محکم.و آن بی تفاوت نبودن هست.و آن تفکر درست و اندیشیدن به ساختن اول تفکر خود.و بعد دیگری.

7-وقتی دانش و آموزش به همگان داده شد مباحثه و تبادل تفکرات برتری نیست بلکه لذت از گفتگو با هم هست.

8-نفرت داشتن از هم خشم میکارد و عشق ورزیدن به هم آبادانی میاورد.آبادانی از تفکر شروع و به ساختن حتی تله ی خاک به زنجیره انسانی فراهم میشود.

9-خدا میبیند یعنی اینکه خدا ناظر هست.نظارت او را با رضایت او فراهم کردن یعنی خلقت را به آنچه خدا میخواهد فرا خواندن هست.

10-گاهی یک کلمه اگر تحریف شود میتواند بدعت تازه ای در ساختاری شود که درستی آن را بریزد.درستی  با نادرستی منافع ریخته میشود.

11-مکاران مکر می اندیشند و درست کرداران خنثی میکنند.گاهی مکرها بوی خون میدهند.و خنثی کردن آن بوی زندگی.

12-مفهوم و دانش آیات کتب یعنی رسیدن به بن مایه ی درون آنست.رو خوانی آسان اما تفکر در ریشه ی آن یعنی تحقیق یا فهم آن هست.

13-مشکل آنهایی که با تمامی عقاید مخالف هستند آنست که خود عقیده ای ندارند جز منافع.

14-من برتر جو منافع میشود.من تبدیل به ما میشود زنجیره.تعصب اندیشه چشم بستن به احترام به تفکرات هست.نه اصلاح دارد. نه روشنایی بخشی.

15-مسخره کردن تمسخر بی حرمتی.نفهمیدن هست. فهم یعنی ریشه ی دانستن آنچه گفته شده.روکش آن برداشت شخصی.خیریت یعنی خیر خواستن و اولویت.

16-ساختن از درون خانواده به جامعه هست.اما زخم زبان عقده گشایی.مرحم شدن به هم یعنی درست حرف زدن با اندیشه هست نه با خشم.

17-اگر باور کنیم انسانها تفکر دارند و اگر دانش در امورات زیاد شود بشریت از فاصله طبقاتی تفکرات به هم زیستی مسالمت آمیز  ساخته میشوند.

18-انسان حقیقت طلب چشم باز  و تفکر وسیع دارد.انسان چشم بسته جلوی پایش را نگاه میکند اما انسان چشم باز  سرانجام درست برای همه میخواهد..

19-مشکل چشم های بسته آنست که نمیدانند زنجیره انسانی یک زنجیره خدایی مسلط بر انسانی دارد که حقایق را بسط بشریت جهان میکند.

20-اگر ملکوت از زمین به آسمان میرسد پل هست.حیف پلی را خراب کردن و نرسیدن به پل بی زوال الهی  که میانه آن کوله بار اعمال انسانی هست.

21-حقیقت سرانجام باز میشود.حیف از وقتی که باز شود و نکوهش باشد.گاهی اتفاقات در یک لحظه رخ میدهند.و آدمها در فکر یک زمان طولانی شاید بیندیشند.

21-هیچ قدرت بشری بر خواست خداوند غالب نمی آید مگر بر نابودی بشریت که اول سختی های طاقت فرسای نابود کنندگان هست.

21-مشکل آنهایی که عالم بعد موت را قبول ندارند آنست که چشم وقتی باز شود خود را تنها میبینند.و گریه نوزادی مانند که فکر  بسته آنها  آغوشی گرم میخواهد.

22-اطمینان از خدا آنست که بدانیم خداوند برای هر امری زمانبندی خاص خود دارد.زمانبندی خدا شکننده زمان زمینی هست.

23-مشکل تمام منافع طلبان آنست که مثال چاله گودال همه را فرو برند.و خواست خداوند نجات همه هست نه نابودی همه.خداوند بسیار دقیق به چگونگی ها هست.

24-آنکه نکوبد نجوید.آنکه نجوید خواب بماند. آنکه خواب بماند زیر لگد ابلیس بیدار میشود.

25-گاهی یک اشتباه بزرگ مایه ی پایان هست. و گاهی شراکت در یک اشتباه بزرگ مایه ی قطع نرسیدن به خواسته هاست. حقیقت روشنایی بخش هست.

26-آنقدر که خودشناسی انسان به او آگاهی میدهد.دگر شناسی  زنجیره میدهد.و سرای ملکوت حیرت آور هست زیرا روح همان کیفیت دارد مگر جسم سنگین کند.تفکر را.

27-عاشق کسی هست که حس قوی دارد.حس قوی ایمان قوی میخواهد.و این عشق حقیقی شناخت و رسیدن هست.حتی اگر زنجیر باشد بگسلد و رسد.

28-برای یک زنجیره قوی آجرها بهانه هست. زمین با وسعتش چه آسمان و چه زمین تا آنجا که بشود جسم نرود روح میرود و اگر روح نرفت جسم مثالی لحظه میرود.

29-تبدیل و برگرداندن با ایجاد فرق دارد.ایجاد میماند.اما تبدیل و بازگردانی نه.حکمت آن بت نشدن هست. یا حفظ اصل خلقت و احترام به خلقت آن.

30-محل عبادت خوبست محلی برای عبادت و محلی برای حل مشکلات.در زنجیره مشکل رفع میشود و بار آن بر تن یک نمیماند.زنجیره بر پایه شناخت از مشکل نه سوء استفاده عاطفی.

31-اگر زندگی شد شکم.امیال فقط نفسانی.حکمت اشرف مخلوقات میشود ساختن آدمی از خود مثال کارخانه  ی مصرف و مصرف گرایی بدون حکمت چرا آمدم و رفتنم چه سود؟

32-خداوند هیچ امری و هیچ چیزی را بیهوده نیافریده. علم بشریت بر علم خداوند غلبه ندارد.زیرا بشریت با کشف میرسد.کشفی بر پایه تکنولوژی از کی و چه زمانی؟!

33-انسانهای باهوش کشف حقایق میکنند.حتی از یک  کفن.چه چیزهایی نهفته در دل چه چیزهایی هست.مهم یک امر نیست بلکه چون فارغ از آن شدند امری دیگر.

34-منطق و استدلال قوی شکست دهنده هر بی منطقی و استدلال ضعیف هست.

35-فایده هر چیزی برای بشریت اینست که مسائل را با هم قاطی نکنند.زیرا همانقدر که مسائل بی اهمیت از نظر افرادی بی اهمیت هست  برای افرادی با اهمیت. احترام به تفکر هم.

36-یک تربیت صحیح یک تربیت صحیح دیگر بار می آورد.خس را در چشم دیگری دیدن یعنی  قضاوت سریع قضاوت دیگران سخت هست وقتی جای او کفش هایش را نپوشیم و راه نرویم.

37-تخریب دیگری برنده شدن نیست.تخریب دیگری حقارت و عقده درونی و منافعی هست.که چشم را به حقایق میبندد.

38-تمامی جنگ ها از آنست که فکر کنیم بدون حساب در آن جهان به ملکوت بهشت میرویم.اما حقیقت چه میگوید؟

39-یک ساعت حقیقت دنیای غیر ماده به زمان آنجا در شکست زمان میتواند سخت ترین افراد را رام ترین افراد کند.اما جبر بر انسانی که تفکر دارد اختیار فهم هست.

40-مشکل نا حقیقت طلبان آنست که در نادانی خود دیگران را غرق میکنند.و حقیقت طلبان واقعیت امر را فایده مدار بر انسان میدانند هر چند ناحقیقت طلبان خوش نداشته باشند.

41-فکر باهوش پل روبروی خود را خراب نمیکند. زیرا نزد خدا هر چیزی ممکن هست.پل را که خراب هست ترمیم میکند.مرمت کردن سخت و خراب کردن آسان هست.

41-اگر انسانی خود را به هاویه اندازد کیست که نجات دهد او را.و اگر انسانی خود را از هاویه میان پل تا صعود نجات دهد سیل کثیری را به دروازه بهشت رهنمود میکند.

41-گفتمان را اگر گفتن هست دو سمت را شنیدن هست.و دو سمت را تفکر هست. و تفکر نه تنها چرخاندن زبان به تکلم سخت برای دانش  پز دادن بلکه زبان ساده را برای عموم گفتن هست.

42-تسلط بر کتاب و پر شدن یعنی  چون گفتمان آید چیزی گفته شد بدانی که جواب آن چیست.چون آنچه نکوهش شود در ان یافت شود.واصلان نکوهش چرا وقتی برهان عقلی و دقیق رفع شبهه و چالش کند.

43-از کلمه ت-در الفبا.انشعاب تابان.ملکوت.قیامت.ملک الموت.تورات.زرتشت.سوشیانت.حجت-سایه موت-مسیحیت-و... کلی  بیرون کشیدن هست.هر  زبانی را حداقل شناخت خوبست.

44-مهربانترین انسانها انسانهایی هستند که از چیزی که دارند دریغ نمیکنند و با تفکر هدیه میدهند.نه با احساس تنها.دو گام جلو.یک گام عقب تفکر میکنند.یا بنیاد خیریت میکنند.

45-یک پازل وقتی تکمیل میشود که کنار هم چینش شود.از یک قطعه پازل فهم کامل نگاه تکمیل نمیشود.پازل یعنی کنار هم چیدن و دریافتن شکل کلی آن.

46-تکمیل یک پازل حرف.الفبا.زبان مختلف.تکمیل یک پازل کلی هست که هر کسی به زبان خودش یک حقیقت را بفهمد.تنها یک حقیقت نیست یک پازل حقیقت هست.

47-اگر بدون جهت گیری حقیقت خواه باشید.رشته حقیقت شما به خوش آمد و بد آمد گره نمیخورد به رضایت خدا رشته محکم خوش آمد یا خدایی نکرده بد آمد گره میخورد.

48-چه کسی معنای غریبی غربت و سختی مصائب را میفهمد.کسی که سختی را بداند کشیده باشد.درد را.بی حرمتی را.تنهایی را.خدا همیشه با تنهایی های انسانها هست.به شرط اتصال به خدا.

49-دارایی یک انسان اگر کم خیلی کم باشد بهتر هست از دارایی  که با خوردن دارایی های کم انباشته شده باشد و توقع دسته گل در بعد موت به آن افراد باشد.عدالت خدا مظهر همین تفکر به یک مثال هست.

50-ترس از حقایق همانند ترس از دست دادن منافع هست.منافع باد آورده را باد میبرد.اما حقیقت تلخ را شیرینی زودرس نمیبرد.بلکه پایه آن استوار در دل حقیقت جویان تاریخ میماند.

51-هر کجا باشی باش مهم آنست که در هر جا هستی  تابیدنت باشد. انسان مرده تنها به موت نمیمیرد. بلکه در حیات اگر نتابد مرده هست.تفکر تابان تابنده حیات تفکر دیگریست.

52-شکم باد کرده از حرام با شکم باد کرده از حلال تمیز داده میشود.لاغری یا چاقی  ملاک قضاوت نیست. بلکه خساست حرام خواری.و انباشتن تپه شکم از حرام مشکل هست نه خود شکم یا بی شکمی.

53-یک گربه محدوده دارد که گربه دیگر را میراند.دم اغذیه. دم قصابی. دم محل ریختن غذا. انسان اشرف مخلوقات هست نه حیات بقای وحش. خداوند روزی هر کسی را میدهد.چه گستره ی وسیعی که تنگ نظری میتواند از بین ببرد.

54-مفهوم یک آیه با ساختن مجسمه در حال گدایی و یا بی خانمانی تنها مفهوم یک آیه نیست.یعنی  شراکت در حرمت.معرفت. انسجام.حقوق انسانی و بشری.و حل بهتر آن هست.نه زخم بلکه مرحم بودن برای هم.

55-مهم ساختن یک مجسمه تا سقف آسمان نیست. مهم  آنست که مجسمه بتواند رفع نیاز فقرای همان منطقه کند. نه خساست یهودا بر کسب مال برای خود .نه دست دلبازی بدون تفکر. مهم انجام بهتر آن با  رفع نیاز هست. والا مسیح جسم خود را هم نگذاشت تا امروز کشف قبر کنند و حتی هیچ نیابند جز قبر خالی.

56-سرنوشت یوحنا همانند مسیح شد .وقتی یوحنا را در قبر گذاشتند.و قبر گشاده شد و یوحنا به آسمان رفت.این حواری محبوب حتی سرنوشت موت جسد را با خود برد.آنهم در جلوی خاکبانان و انظار خاک نشینان.سرنوشتی که در دیگ با مرگ رقم نخورد.در تبعید و حصار در جزیره متروک رقم نخورد.در اسارت .در سرنوشت او در خاک هم مثال استادش نماند.

57-خداوند اگر تادیب میکند.خیر خود انسانها را میخواهد.اگر مکشوف میکند.راه حل سوال میدهد. اگر خداوند خساست نیست .دانای کل هست که سخاوت او سفره پهن برای مستمندان و فقرا میشود.اگر بزرگتر کسی هست که خادم باشد.خدمت او به همه حتی تادیب خود بر خودسازی هست.اگر تادیب خداوند خیریت هست.کلام خداوند کلام حق هست.غیرت روی درستی با تعصب روی نادرستی فرق دارد.غیرت درستی  و تعصب نادرستی.شناخت میزان هست.تعصب نادرست حرکت نادرست دارد. غیرت درست حتی یک معبد را که محل عبادت هست و محل فروش گاو و گوسفند نیست را پاکسازی میکند.پاکسازی از درون به پاکسازی در برون مینجامد.تا خس در خود هست بیرون آوردن خس در دیگری شعار هست. و تا شعار هست.حرکت بی فایده.پادشاهی آسمان پادشاهی گدایی نیست.زمین اگر کسب مال شد بخل اگر مال شد حتی از ترس فقر در  دارایی انبوه از کثرت فکر  فقیر شدن خساست بیرون میاید.

فانوس-134

حقیقت شناسی یعنی بدانیم که مسیح به چه معنایی هست البته در خصوص این حقیقت که مسیح که در عبری ماشیح چون زبان عبری س را ش میگند میشه ماشیح مسیح یعنی مسح شده.مسح چیست؟ مسح روغن مقدسی که تهیه از ریختن بر سر شخص برای امری که تشخیص آن توسط کسی انجام میشود؟ توسط کی. مثلان سموئیل نبی.که داوود را مسح کرد و داوود نبی توسط سموئیل با ارزیابی فرزندان یسی .یسی بیت الحمی.که مردی بود. فاضل. و دارای پسرانی که رشید. و قوی. و البته زیاد.کوچکترین انها داوود بود.توسط ارزیابی سموئیل که میزان پری او در تشخیص مسح از این نه آن نه.و آیا یسی فرزندی دیگر داری.کوچکترین آنها داوود هست. که کار بردن گوسفندان به چراگاه را انجام میدهد. میاورد و تشخیص سموئیل داوود هست روغن بر سر او مسح و حالا روح  القدس یا همان روح یهوه. که در دین یهود. عبری. یهوه.نامند.و خود بر یهوه صورت نسازید در آسمان و زمین.تورات.که خداوند انسان را به شکل خود افرید پرانتز معنوی.نوعی از قداست یهوه در یهودیت با اختصار نویسی. و نامبردن. ه. ا.ش.م. ی.ه .و .ه.که حالا نامبردن در جایگاه درست یهوه.مثال طرف صد تا قسم بخورد 90 تاش دروغ قسم بخورد این عقلی میگوید هر 90 تاش بردن نام خدا مشکل که هیچ گناه بر خود شخص هست.خب مسیح عیسی ناصری که از ناصره پرورش یافت و عیسی را هم بیت الحمی تولد بدانند. از مصر به ناصره.در انجا رشد و نمود کرد.و حالا باید مسح شود توسط یحیی که چالش میشود. که چرا عیسی که پسر خدا در مسیحیت و نوع آن تثلیثی نامیده میشود نیاز به مسح یحیی و نشستن روح القدس در او دارد.بگذار چنین باشد  و یحیی را مجاب به امر تمعید میکند.زیرا آنچه در رحم مریم هست از روح القدس گذاشته شده. این تمایز در اینست که چیزی که خود روح آن را گذاشته تمعید میخواهد.و یحیی تمعید میدهد. روح در مسیح مینشیند.از سمت بالا.به سمت جسم و حالت روح و قرار گرفتن او را یحیی میبیند.مسح مضاعف.زیرا امری که روح گذاشته.با تمعید در آنچه قرار بگیرد.و شناخت یحیی از سرشتو سر نوشتو سر گذشت یحیی به امر نبی بودن یحیی و رسالت او تایید میگمارد.زیرا الیاس آمد با او چه کردند. یحیی سر از تن جدا کردند.آنهم سر نفسانیت شهوات در امر از بین بردن یحیی.الیاس که شخصی قدرتمند بود که سوار بر اریکه ارابه به سمت اسمان رفت.برای همین منظورن میگند یحیی قدرت الیاس را نداشته. حتما روح الیاس بر او بوده.زیرا شناخت آنچه از تولد دوباره به آن آموزگار یهود عیسی گفت تعجب بر انگیز بر آن شخص آمد.رحم باز میگردیم.امروزه در مسیحیت تولد دوباره نوعی از تولد روحانی یا تمعید یا تغییر شناخته میشود.اما تناسخ  میگوید  روح شما در شخصیت دیگری تولد میکند.مثال یحیی و الیاس حتی در پوشش چرم یکسانند.و حتی خوراک آنها.خصوصیات اخلاقی و رفتاری جبر مطلق نیست اختیار هست و زمانه و تغییرات آن. اما همان خصوصیات نه شخص دیگر نه گیاه نه درخت. نه مثلان یحیی اسمش بشود قبل ماضی بعید آن الیاس . اسم تغییر کرده اما همانست.این رجعت نامیدن.از رجعت تولد لازمه از ملکوت به معنای دقیق آنست.گیج کننده دوهزار سال بعد هم همینست. چه برسد آن زمان.همان شخص.همان خصوصیات. همان خوراک. همان پوشش.همان ولی قدرت او گفتند یحیی هیچ معجزه نکرد ولی هر چه درباره این مرد گفت درست بود.داره تمعید عیسی مسیح میکند. دارد بشارت منجی میدهد. دارد رسالت عهده خود را میکند در زمانه ای که لازمه نیست کار الیاسی کند.چگونه الیاس از آسمان بیاید او را نجات دهد وقتی یحیی سر تن جدا شده.و ملکوت پادشاهی انتقال یافته.چه جایگاه ملکوتی دارد یحیی.وقتی مسیح باید کار را پیش ببرد توقع کار از یحیی که رسالت کاراو در زمان الیاسی بودنش انجام شده. مثال انست که عیسی برود در زمان الیاس کار کند.رسالت یحیی آنست. و رسالت آن زمان او سنگین تر.و البته بستگی دارد به اینکه آیا در ان زمان توقع دو منجی بوده نه توقع ماشیح منجی همان مسیح بوده.کار دو منجی که انجام نمیداده کار خود را رسالت کاری خود انجام داده بنیادی که امروزه مسیحیت  از آن هست.

فانوس-133

آنکه رضایت خدا را سبقت بر رضایت مخلوقات دهد بر حسب اراده خدا در جلال خداوند میکوشد و انکه سبقت اراده خلق و رضایت خلق را جوید در همت آن بر کسب منافع زمینی یا حسب پیروزی بر هم کار میکند و آنکه در حسب منافع و مطامع زمینی کوشد در همان راه سرنگون شود.پس کوشیدن در راه خدا یعنی رضایت خداوند نه رضایت خشنودی خلق بلکه رضایت خدا در رضایت مومنان حقیقی ایمانی بر حسب رضایت از آنانی که مورد ظلم واقع شدند هست نه آنی که بره ها را خورده پربار از گوشت آن هیکل اندوخته و زور و ستم روا دارد و پرباری آن را همت خود بداند در حالی که از همت خوردن بره ها پر شود.پس آنی که تکیده و کم استخوان از باد بردن آن شود را خدا مستحکم و آنی که پربار از خونست بر همان پرباری باد ببرد.پس اگر همت در همت خود باشد چه اشکال خورد و خوراند بر دیگری نه از مطامع دین یا مطامع آنچه بیت المال مردم از هر اعتقادی که باشد پر از گناه شود در این راه سختتر بر او رود زیرا راه خدا شوخی بردار نیست هر چند بر مکر های خود  خود را از جای برکنند.زیرا مکر دامن صاحب مکر را میگیرد و  بذر نو کلام نو شود در هر کلامی برای هر اعتقادی اما  آنکه سختی کشد و آنی خندد کدام دنیای بعد اینو حساب یا کور هست یا راه بینا شدن را نیافته یا آنچه بر او شتافتند راهی بوده که میخواستند و اما آنی که راه حقیقت را ترس انگارند در ترس خود از اعمال خود آنهاست زیرا آنی نزد حقیقت طلبی آید که راه حقیقت را خواهد حتی به راهنمایی دیگری.و آنچه عرضه شود  بر تفکر جاری گردد و حسب آنچه خدا ارزش دهد والا شود در نزد خدا پس آنچه که عرضه میشود سنجیده میشود اما انچه از آسمان هست سنجیده شدنش بینش تفکر بینایی هست زیرا خداوند در اثار قدرتش بر آسمان نیاز به تایید ندارد مگر آنچه درست هست را جویند و آنچه نادرست هست معلوم شود پس بر آنچه که  درست هست نکوبند و بر آنچه که نادرست آید کوبند و این خصومت درون از برون در حقیقت  زمانهایی هست که به آن گوشه گیری و زدودن ها و در خود رفتن ها کم ارزش شدن زمینی سعی بر ارزش در مقام آسمانی در راه رضایت مخلوقات خدا آنها که حقیقت را میخواهند بدانند و درست کردار شوند هر چند بر آنها  بتوان قدرت رسانه ای یافت نشود به آسانی اما انجام وظیفه انسانی در بر خدا یعنی آنچه رضایت خداست.

فانوس-132

خواندن کتب دینی.فهم آیات.آنچه آیات به تفکر انسان جاری میکند.پری معنوی.تفسیر درست و دقیق برای شناخت آیات و درک فهوای کلام.شناخت تاریخ.شناخت کتاب و ادیان.ذهن باز و بدون تعصب بلکه دریافتگر و کشف کننده و مکشوف شونده.ذهن و تفکر تمیز دادن.مکشوفات را از کتب میزان کردن. و حاصل آن از چینش پازل چه بدست میاید. و کلیت امر.دقیقترین. یا پازل آن.و کلیت اینکه آیات چه میگوید. و فهم ان.و پازلی دقیق. کدام دقیقتر به هدف میرساند. اصلان همین معیارها جواب میدهد که کلیت در ربط و سبط آن.نظر شخصی یک مسئله. پری معنوی یک مسئله. و البته به نحوی قبول داشتن کتب در سطوح افراد مختلف بشریت.و همه اینها یعنی رسیدن به هدف. و آنگاه آموزه ها. بشریت.جواب ها.پیشبرد برای امری که به نفع بشریت هست. و در کل آن رضایت خداوند. و کلیت آن مسیری که به نفع بشریت میشود.