-
تیک تاک ساعت
چهارشنبه 7 دی 1401 01:43
تیک تاک ساعت که میگه این غروب رخت بر میبنده توی یک ساعت شنی وسط نقطه غمینه هر دلی دارد هوایی این هوا بازم غمینه تیک تاک ساعت که میره باز هوا ماتم بگیره این غروب ماتم انگیز توی این قصه چنینه باز بگو با من غریبه حرف آشنایی چنینه این چنین خود در همیم باز در درون آینه غمینه درد را فریاد چه حاصل خود بگوید قصه همینه لالادل...
-
/پشت پرچین اقاقیها/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:42
دل دلکنان دل بطلب که دلی داری دست آری از دست برون یا که خودت گلی داری زدست زخم بر قلب زدن کار همی آسان بود کاشت آن گل به دلی که دلش دریا بود رود شد عشق ولی در پی دریاها بود پشت پرچین اقاقیا کمی نور زرخ مهتابان بود شاعر-حسام الدین شفیعیان
-
فانوس دریایی
چهارشنبه 7 دی 1401 01:41
موج میفشاند دریا میزند صخره میخورد دریا ساحلی دارد که فانوسکی شب برده در خود آن را میان تلاطم دریا موج میفشاند و درون خود سکوت هست تابوت درون آب تار میزند بر ان سمفونی جنگ اما صلح درونش سفید برده تابوت را دریا موج میخورد و تابوت میفتد درون اعماق آب بردگی ساحلی که میخورد تابوت را نقطه صفر دریا ساحل شنی هست اینجا درون...
-
آری اینچنین هست انسان
چهارشنبه 7 دی 1401 01:41
پر شکوه چو آسمان که آسمان بر آن آسمان بر نگاه ما چه جریان دارد بر آسمان چه غوغایی از دریای بیکران دریای زمین امتداد ش کجاست و آسمان انتهایش کجاست آسمان نهایت اوج اقتدار چه آفرینش زیبایی در چشمان انسان تفکر مایه نهال در بذر اندیشه درست درست اندر درستی اندر نهال بذر درست مزرعه ای که زمین آن آسمان آن آنی در آنی تفکر زآن...
-
/زندگی از تولد تا تولد دوباره/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:40
کودک درون رحم مادر در فکر چرخش دور زمینست بدنیا میاید انگار در پیچ تاب رفتن درون زمین هست انگار زمین بازگشت دوباره برای برگشتش نیست شاید جو جبر زمین اسیر درون آدمک های برون آمده هست مردی به مادرش زنگ زدو گفت بازگشت من بسوی کجاست مادر گفت بازگشت تو بسوی زندگی برای ابدیت هست من را تولد تو بود و بقیه آن نه دست من بازگشت...
-
/مجسمه از یاد رفته/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:39
/مجسمه از یاد رفته/ مجسمه پارک از یاد رفته نیمکت خالی بر باد رفته تراژدی تلخ حرف زدن مجسمه با نیمکت بر وای رفته وا رفته دمر بر کاج رفته سپر بر تاراج رفته خسته از نگاه خورشید گرما زده پیش ماه رفته شلوغی خالی از تمدن زندگینامه ی قرن چند خسته تاریخ وفات سازنده مجسمه قبل تر از خود شخصیت بر باد رفته انگار مجسمه راه میرود...
-
/غروب کلاغ ها/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:39
/غروب کلاغ ها/ غروب کلاغ ها روی سیم خاردار مرداب غروب تمامی جغرافیای کبوتران پریده از خارهای سیم دار شیب تاریخی رو به سمت فتادن خود ساختمان سیب گاز خورده ترین تاریخ سیب دار مارک پل سیب سکوت منور گوشی کامپیوتری ایکس وان تو کارگردان فیلم خرس های طلایی غم زده کلاغ های پاپیون زده پدر خوانده از مادر نزائیده گاد فادر های...
-
/پیانو وسط جنگ /
چهارشنبه 7 دی 1401 01:38
/پیانو وسط جنگ / تق تق ,سی لا سل فا می ر دو افتاده افتاده دو ر می فا سل لا سی پرچم پرچم لا سی دو ر می فا سل پیانو وسط جنگ سی یک سی دو سی سی سی چهار سی پنج سی شش سی هفت سی هشت شروع نت در جنگ خط انتهای نواختن سمفونی صلح فشنگ تق تق باروت خیس خورده کمپوت فشنگ خالی کنسرو تن خوراک لوبیا با ماست دبه روغن نفت آتشبار آذوقه ی...
-
/سکوت جلد آهنی تاریخ/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:38
/سکوت جلد آهنی تاریخ/ سکوت براده های آهنی روی خط تقاطع چراغ جان فشان بافندگی خط تولید ریسمان تابیدن چراغ ریسه ای کوچه تنهایی خلوت بریدگی صدای ناودان نیست باران قطره ای چکاچک چک چک قطره های بالندگی صد دانه یاقوت الماس درون دسته به دسته ریسمان خسته چراغ بسته کوچه بن بست خلوت پائیزی خیال تصور زمستان خسته توقف ممنوع...
-
/چراغی روشن/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:37
/چراغی روشن/ گاهی بر مضرب دو ضرب میشوم تقسیم معادلات جبر میشوم گاهی حداکثر اختیار میشوم تعامل چند فصل از کوپه های قطار میشوم بین دو پل در تکامل تعامل میشوم سکوت جبر و اختیار را تعاون از تعاونی نمره چند میشوم برای سمفونی زندگان مردگان میشوم شکوهی در فصل بهاران پائیزی برگ ریز میشوم برایم شمع روشن میکنی من فانوسی در دل...
-
/واژه واژه .کلمه کلمه/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:37
/واژه واژه .کلمه کلمه/ در به در درون در درگاه در درون در از درگاه در کنج در گنجایش در واژه واژه .کلمه کلمه.جمله جمله سطر سطر قطره قطره باران دریا موج موج رود رود دریا دریا ساحل ساحل قاره قاره اقیانوس اقیانوس زمین زمان زمانه زمین زمانه تاریخ زمانه درون تاریخ درون زمانه پرگار خط کش رادیکال پشت تقسیم معادلات ضرب بر خود...
-
/خط اعتدال وسط خط شعر/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:36
/خط اعتدال وسط خط شعر/ نه تسلسل مدار میگردم نه سمبولیسم خواه فقط مینگرم نه سفسطه وار دور فلسفه چالش بر انگیزم نه از آن سمت فلسفه میفتم نه از این سمت آن چند اپیزود بهم ریخته در شعر حل شده در تفکر برون قرنی بیست و یک نه خورده بورژوایم نه اسیر دست نوستالوژی شدهمیان تمام نوستالوژی هایم خط اعتدالست درون فقر خورده ی تاریخ...
-
/دفتر کاهی تاریخی/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:36
/دفتر کاهی تاریخی/ مثال مغز مداد شکسته ام یک کاغذ پر از خط نانوشته ام کتاب را باز میکنی و من درون ورق های کاهی گذشته ام خط میخی قوز کرده در تکامل یک سنگم سنگ نوشته باستانی گم شده در دفتر صد برگم صدای بلبلی درون پیچک خود میپیچم درون غار تنهایی تاریخ دفتر پر از رازو و برگم حسام الدین شفیعیان
-
/سمفونی در هم ریخته/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:35
/سمفونی در هم ریخته/ یکی صدا زد سهراب هوشنگ برگشت گفت توی محراب یکی رفت محراب ادب سنگ مزار قشنگ نشست گفت قایقت جا دارد یا غرق شده در نسل قشنگ ناگهان صدایی آمد یک نفر صدا زد محسن اگر قایقی داری نندازی درون آب میبرد قایق را درون آب به موج ضربه ای قشنگ ناگهان خشم در هوا در گرفت رعد و برق بود که صدا از سر گرفت باران بارید...
-
/مثال شعری که مرا با خود ببرد/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:35
/مثال شعری که مرا با خود ببرد/ مثال شهری در و دیوارش حرف میزنند اصلان پرنده هم برای خود دف میزند هر آدم انگار توده ابر مکرر میزند دانشمندی همه شده اند که با هم نی و بر دف میزنند حس شعر مرا در خود برد شاعر گاهی جوشش مکرر میزند ترسم نفرین مادر شعر مرا بگیرد از بس جوش چاپ شعرهایم میزند گفتم قطع درخت شعر بشود ممیزی روی...
-
/شهر در تقاطع شعر/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:33
/شهر در تقاطع شعر/ رستم رفت به میدان شهر اسفندیار بدید نشناخت انگار غم شهر حافظ که مولوی نشین شعر شده بود شوشو مولوی و برد یاد از راه آهن مرد پیرمرد صندلی نشین پارک استوار قلندری شده بود بر صندلی آهن مردی کاپیتان شده بود توی خط دوندگی میگفت بدوید نفس بکشید حالا دود ماشین کنار آهنگ مردی میگفت من زاپاتا شده ام سینما...
-
/چند طوفان زده از شعر درون آهنگ/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:33
/چند طوفان زده از شعر درون آهنگ/ سلطان غم زده هست به پشت اتومبیلش مادر روز ها دست بر فرغون شده هست سلطان غم پسر درون آینه نگاه کرد مرد صد و بیست سال و چندی رفته درون شناسنامه اش سی و چند بهار از سر رفته درون دفترش مرد چند قرنه بود درون خود کودک بهم ریخته بود توی سالهای رفته میزد دست و پا غرق شد رفت ته آب شیپور جنگ زد...
-
/مستقیم رسالت/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:33
/مستقیم رسالت/ وقتی رسالت را موش بخورد همه چیز ترس موش موش بخورد وقتی رسالت را آب ببرد تنگ ماهی را بی جان ببرد وقتی تقاطع رسالت اسم تابلو زده بشود درون بلوار را خاک و دودو طوفان ببرد دورن دو راهی بن بست تاریخست آخر هر کوچه بن بست باریک هست انگار ته هر بن بست فیلسوفی نشسته به شعر گفتن باد آنجا را با قایق ببرد خط...
-
/یک دفتر ناتمام پاک شده از تاریخ فکر فریز شده/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:32
/یک دفتر ناتمام پاک شده از تاریخ فکر فریز شده/ آبگوشت خالی از بز باش آب شناور توی دیگ پر از خالی درجه کولر مقیاس دریچه ی تو خالی پشت پنچره سلطنت در جهان سرجوخه رایان قد کوتاه بلند شب های تنگ ماهی سفیر صلح کوچه ممیز دو مشروطی ستاره دار درون خود تانکر خالی تانک تانک جنگ پوشالی معاون وزیر دوندگی نخست وزیر سابق کشور نبوده...
-
/تابوت عقاید رنگین کمانی/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:32
/تابوت عقاید رنگین کمانی/ مسئول تمام عقاید پفکی دبیر کنوانسیون شعر قلقلکی مجمع ماستو خیارو دوغ تصویب بند یک کمیته حقوق بین المللی شاعر در مجمع حقوق تشر نویسنده رمان قصه های الکی تایپیست نوشتار حقوق صنعت نفت دبه خالی پر از قسط و وام الکی قبض برق جهان قطع برق کنتور پارکینگ شیر فلکی سلطنت بجامانده از دوغان دوغ دوغ ماستو...
-
/فکر پیله بسته از پروانه ی باز درون فکر خسته/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:31
/فکر پیله بسته از پروانه ی باز درون فکر خسته/ سقوط برجک عقاید باطل نفرت انگیز آدمک ها از تابوی فکرهای قاتل قتل مورچه به ضربت پای رهگذر تیتر یک جنایت جنگی رهگذر لگد کودک به مرغابی های پر ترکیده خساست تایید مهر بر ورق قرارداد بین الملل من نفرت انگیز بر من عاشق مثال مرغکی دور دور میشود عاشق درون من تابلوی مونالیزا گریه...
-
/سکوت..شهر..آجر/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:31
/سکوت..شهر..آجر/ سکوت شهر یک نفر وسط هیاهوی نصف شب جایی خط افق از مهتاب نیمه شب تا چهارراه سقوط خط استوای دو قطب شهر وسط جمعیت خالی از کوچ نشینی آجرک های درون شهر صدای خالی از فریاد حجمه ی بغض تاریک اواسط دور نیمکره ی نصف شهر آدمک در بلندی سوت ستاره ی دنباله دار وسط کهکشان دور چرخش جاذبه ی شهر تن تنگ ماهی ادمک شده قفس...
-
/زندگی در فصل ها/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:30
/زندگی در فصل ها/ من با وزن شعر سبک وزنم توی کلمات رود نثر روان سمت دریای جملات تلاطم موج های خوش رقصم من بادبان سرگردان باحرفم یک سبد واژه ی سرفصلم جایی در آخر شعر تخلصی بی اسم روی شعر مهری زده بر شعرم در خواب و بیداری شور این فصلم نشسته بر قوس رنگین کمان دور دور رنگ این رنگین کمان خوش رقصم سفرنامه ی بی سفر از سفرهای...
-
/موج و دریا/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:30
/موج و دریا/ موج را نگر موج را نگر سمت قایق نگر موج را نگر سمت دریا نگر ای موج نور ای رود زنور ای دل زدریا نگر در باطن نگر در ساحل نگر ای خروشان شد زدریا چون زبهر دریا نگر ای ساحل زرود ندیدی زاو دریا نگر بام بام بابام بام بام بام بابام زدریا زرود زخروشی نو نگر جانها در راه دریا در پی نور زطوفان نگر زاین راه گذر زدریا...
-
/باز باران بی بهانه/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:29
/باز باران بی بهانه/ باز باران بی ترانه باز باران بی بهانه باز باران بی سبب میزد به شیشه با بهانه میزند چنگی به دل باز باران با غمانه غم نهان باز باران باز سرمای ترانه چون زمستان باز برفو باز راهی سخت برفی چون تگرگو چون زمانه باز دردی عاشقانه عاشق خدا بودن عشق یعنی با خدا باز باران با بهانه راه درگیر تکامل راه درگیر...
-
/چو مجنون شویم یا لیلی/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:28
/چو مجنون شویم یا لیلی/ مجنون ندارد زخطر در ره آن ماهو و غزل لیلی چو مجنون شود در ره این راه خطر فرهادو و آرش کمان نگیرند باز قلم نو شوند حافظو سعدیو خیام غزل نو شوند فردوسی و مولوی مثنوی گذارند بر هم شاهنامه نو شود شاعر پل شود همه ره در پی آن شور شود جوشش نو شود نو زشور شور شود صبحگاهی که زند بانگ زگلبانگ چهچه راه...
-
/طلوع و غروب شعر انگیز/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:28
/طلوع و غروب شعر انگیز/ طلوع فجر شعر قاصدکی بارانی قاصد از خوش خبری تار دل بارانی در پس باد و طوفان غزلش بر باد رفت کاغذی شد که به دست کودک فردا رفت بادبادکی که میرفت زنقطه خورشید دست کودک زبادبادک هوا در خورشید میرفت در پس ماه چو باران شودش طوفانی منظر خلقت از این بود که باران نغمه دور خورشید نبود گرد ستاره و ماهی...
-
/غزل خوان شب/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:27
/غزل خوان شب/ من با نغمه ها همسازم یک غزل پر از آوازم ایستاده بر بلندای زمان دفتر خاطرات پر از نغمه شور سازانم من با قافیه ها هم آوازم با مصرع سرگردانی در سازم سطر سطر جوهره ی یک شعر پر از سر آغازم گلبانگ سرور اگر شعر پر کند کوزه آبی پر از شعرو غزل و آوازم خوانشی برد مرا دور غزل قمر از شمسی من شمس نهارو لیل و شعر برای...
-
/شب فانوسی/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:27
/شب فانوسی/ روزگاریست که شکر خنده غمی میدارم از شکر خنده نمک در غم خود پندارم راهی که رود مرحم جانانه زآن دو سه بیتی غزلی میخوانم شب زفانوس اگر راه شد از بحر قلم چند بیتی زنو شعر زنو میدارم حسام الدین شفیعیان
-
/فصلی نو/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:26
/فصلی نو/ غزل سر فصل هر شوق بهارست بهار در فصل پائیزم خزانست چو بر پائیز نگاهی میشود شد زمستان هم شروع طلوع هر خزانست به شعرم گر زچنگی بر بیایی زنغمه خوان غزل آلالگان است به فصل نو رسیدم از بر شعر که شعرم رنگین کمان روزگارست حسام الدین شفیعیان