-
/ایستگاه میماند و قطار میرود/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:26
/ایستگاه میماند و قطار میرود/ عقاب تیز پرواز را نظاره کن چرخش ایام را حواله کن جهان مثال هندوانه ای دربسته هندوانه را قرمز رنگ بسته صدای باز شدن در را در ارابه آسمان خط میانه دو خط آسمان سمت کهن سمت نو سمت پرواز پروانه پیله را پیله باز کن جهان خوابست خواب در خط قرمز چراغ خواب هست وسعت بیکران را نظاره کن وسط خط سرود...
-
/سکوت سمفونی زمین/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:25
/سکوت سمفونی زمین/ نت های باران زده فالش در هم نت را تنگ ماهی غم زده دو دو های بد ضرب زده می می های ریتم را بر هم زده سو سو های سو سو زده فا فا های خط ریتم را آهنگ زده سی سی های چندو چند عقب تر بر هم زده شور ریتم آهنگ را تم های کند بد گوش نواز بر هم زده دفتر سمفونی را بازکن فلوت باس را تند تند فوت زده سه تار ماتم سه...
-
/رد شدن از خود درون ساختن زخود /
چهارشنبه 7 دی 1401 01:25
/رد شدن از خود درون ساختن زخود / رد میشود مردی از سنگ بی قبری سنگ در صدا آمد ای مرد چه میجنگی گفتا زبهر رفتن گفتا زمرده افکن نظر بیفکن از قبر ببین چه سرد هست مردن ما تند دویده رفتیم ما کند دویده رفتیم ای زنده زمردن مردن زتند دویدن مرگ ارابه ران قصه مرگ اسب تیز دویدن مرد از نظر زسنگی قبر از نظر زمردی گفتا کجای قصه مردن...
-
مونالیزا در نگاه تو
چهارشنبه 7 دی 1401 01:24
مونالیزا میخندد شاید لبخند معمای جهانست شاید لبه ی لب او بالا و پایین جهانست شاید نگاه تو شاید نگاه او زندگی مشترک هنر در نگاهست شاید صدای او بیصدا اما صدای تو برای او لبخند یا غم مونالیزا هست تابلو نقاشی یا شعر یا قصه هر کدام حس جریان هنرمند در اثر پر از نگاه هست نگاه های متفاوت شاید زندگی همین رنگین کمان افکار...
-
به عقاید یک دلقک مخند
چهارشنبه 7 دی 1401 01:24
به عقاید یک دلقک مخند زیر صورتش غم دارد عقایدش پنهان هست روی آن لبخند تو جریان دارد غم نان دارد کودکی درون خود بزرگی خود را پنهان داررد به عقاید هیچکس تو مخند تو چه میدانی چه غم ها دارد روزگارست که بالا و پائین دارد تیپ های مختلف انسانها برای گذران زندگی ها دارد یک نفر کت و شلوارو یک نفر لباس خاکی دارد کارگری که دست...
-
زندگی در تاریخ و رسم نگاه به تاریخ از تفکر
چهارشنبه 7 دی 1401 01:23
زندگی رسم نگاه ما به هم پیوند خوردن ها شده در نگاه ما قمر چون ابر ناپیدا شده وین زتاریخ زشمسی و قمر در هم نگر وین زمانهای دگر در هم نگر شب را چو ماه افروختن چون چراغی چلچراغی دوختن زین زبعدو زین زقبلو زین زمانه در هم تنیده بر تاریخ از هم قصیده شعر مخلوط نگاه آدمی بر آن معجون نگاه آدمی زین زبعدش قبل سخت در هم شکن در...
-
جهان تاریک و روشن زده
چهارشنبه 7 دی 1401 01:23
عبور از عبوری سخت عبوری که میبرد تمام فکر را حوصله ی رفته خود رفته خود مرده خود رفته از بی حوصلگی خود درون خود غار تنهایی خود اتاقک کلمات تنهایی خود جهان وسعت گرفته آدمک های درون را در خود گرفته صدای تمام سمفونی آدمک زده فالش فالش همه را خط بر هم خط زده جهان میلیاردی جهان رفتن ها جهان از دور کوچک اما برون بزرگ جهانه...
-
حجم کلمات
چهارشنبه 7 دی 1401 01:22
حجم تنگ ماهی درون تنگ حجم خالی هوای آزاد درون تنگ تنگ آب تنگ خالی تنگ بدون ماهی ماهی مرده درون ساحل کرم خورده شنزار آب زده خانه را ویران زده سرود صبح بخیر ماهی ها دریای ذهنی سروده ذهنی خاطرات درون ذهن خاک زده شاید این واژگان را هم کرم زده شایدم کلمات را موریانه خانه زده این عروسک زمین عروسک رنگی عروسک وسط مانده در...
-
جهان آدمک ها
چهارشنبه 7 دی 1401 01:22
آدمها ناشناخته های آشنا هستند سنگ قبر ها رد پای آدمک ها هستند ما آدمک های عجیبی هستیم ما آدمک های غریبی هستیم ما درون خود تمام جهان را درون خود هستیم ما در را محکم پشت سر خود بستیم. حسام الدین شفیعیان
-
کودک های درون از برون
چهارشنبه 7 دی 1401 01:21
کودک درون بزرگ شده برون کودک های بازی گوش کودک های سرگردان از هوش کودک های ماتم زده بدون عروسک بدون بازی بازی روی سطح کاغذی کاغذ روی بازی اسم و فامیل و هوش تمام شد از الفبا بازی کردیم با الفبا حرف زدیم با الفبا تمام کردیم با الفبا جمع زدیم نمره پشت سر هم زدیم... حسام الدین شفیعیان
-
جهان به وسعت یک اتاق سیمانی
چهارشنبه 7 دی 1401 01:21
جهان وسعت یک اتاق سیمانی آجرهای یخ زده پرندگان سرما زده نور تابش درون را زمین خط از خط ضربدر زده خطوط شعر همه ی آدمک های بارانی پنچره ی درون خود سالهای تاریخ نزده تقویم یخ زده روزهای برف زده سالشمار رفته از یاد آلزایمر موقت آدمی را بر هم زده دیالوگ های منحنی مار پیچ از پیچیدگی برون تاریخی یخ های قطبی قاموس تمام قانون...
-
رفته بودم
چهارشنبه 7 دی 1401 01:20
سالهای دوری رفته از ذهنم سالهای دوری از تاریخ ذهنم رفته بودم برگردم رفته بودم از ذهنم رفته از تمام خاطرات زمین رفته بودم که شاید برگردم... حسام الدین شفیعیان
-
مسافر غم زده
چهارشنبه 7 دی 1401 01:20
زندگی بلوک مرده زده قطعه سنگ را موریانه رد پای درون زده سمفونی مردگان خوابیده در تاریخ ذهنی شوت محکم کودک به توپ فوتبال گل درون خاک زده قطعات مختلفی دارد سمفونی رفتگان برخیز انسان درون تابوت تاریخ ذهنی خاطره از نبودن کلمات ماضی زده مرده را درون خاک برون زنده زده رفته بودم تا کسی شوم برای خود کسی شدم اما بی کسی بود...
-
صدای شب
چهارشنبه 7 دی 1401 01:19
بطری درون مرداب ماهی درون بطری بطری بدون ماهی ماهی بدون بطری اینست صدای ماهی ها اینست صدای شب شب از پنچره ی تمام آدمک ها رفته روز رفته خود رفته صدا رفته سکوت رفته زمین رفته ضمیر رفته خود آگاهی از بی ناخود آگاهی تمام شب را جارو کشیده رفته صبح را شب پیوند قلبی زده روی بالا و پایین قلب خط موج زده لیوان خالی درون تشنه...
-
مرگ واژگان
چهارشنبه 7 دی 1401 01:18
خسته از تمام خستگی ها خسته از تمام دیدن سخت زمین این هست قصه شکستگی درون خود راه راه راه زمین و یک حرف مانده از تمام حرف ها حرف ها مانده درون گلوی تمام صوت ها سکوت میبرد سکوت سرعت زمین جمعیت چندین ملل از ملت های زمین روخوانی تند از خوانش شعر کودکی که میسراید کودکی را بادبادک چسبیده بر سریش شده از سنگینی علت باد یا علت...
-
الفبای بدون حرفم-شمع سوزان درون برون-مسافر کلمات
چهارشنبه 7 دی 1401 01:18
در درون خود کوله باری از حرفم من واژگان بارش از الفبای الف بدون حرفم برایم نت هایی را فالش مکن که من نت چین نت های بی حرفم زمستان قصه ی ما دارد آدم برفی من آدم برفی قصه های بی حرفم سه نقطه تمام شعرهای ناسروده اولین سروده تاریخ بدون الفبای زندگی از الفبای حرفم ... شمع دارد درون خود روشنایی از برون خود شمع میسوزد برون...
-
/دفتر کاهی تاریخی/
چهارشنبه 7 دی 1401 01:17
/دفتر کاهی تاریخی/ مثال مغز مداد شکسته ام یک کاغذ پر از خط نانوشته ام کتاب را باز میکنی و من درون ورق های کاهی گذشته ام خط میخی قوز کرده در تکامل یک سنگم سنگ نوشته باستانی گم شده در دفتر صد برگم صدای بلبلی درون پیچک خود میپیچم درون غار تنهایی تاریخ دفتر پر از رازو و برگم حسام الدین شفیعیان
-
تو میروی...
چهارشنبه 7 دی 1401 01:17
تو میروی جاده میرود زندگی میرود قصه میرود شب با تمام سکوتش میرود من قاصدکی در دست باران میشوم باران میرود روز میرود و غروب میرود شعر میرود شاعر میرود قصیده میرود تاب میخورد زمین دور گردش قلبم قلب با تمام تپیدن خود میرود و این یعنی خط استوای زندگی در بر زمین نیمکره ای در درون غار تنهایی پنچره باران زده میماند آهن هم...
-
زمین غم زده
چهارشنبه 7 دی 1401 01:16
زمین غم ها زمین سرما زمین تب کرده از خود ریزی از درون آدمها زمین یخ کرده اتوبان تب کرده باران غم زده هوای مه زده ابر درون خود ماتم زده سکوت مردگان یا زندگان مردگان زده صدای خش خش ریختن صدای بغض ترکیدن صدای نغمه ی دلتنگی صدای ریزش آدم درون خود از غمهای بی صدا حجم بیداری ادمک ها حجم مزرعه ی مترسک ها حجم کلاغ های خوابیده...
-
قطعات بهم ریخته
چهارشنبه 7 دی 1401 01:15
قطعات پازل گم شده دارد یک نفر هست کمی حوصله دارد شاید از غم درون خود بی حوصلگی چند بیتی غمو چند بیتی غزل درون سبدی غم میبافد یا پهن میکند گرمایش خورشید عجب فاصله دارد نگاه کن اینجا مدار غرفه ی حروف کلمات تازه از زمین هست زمین هم با خود چند بیتی گم شده دارد حجم سرمایش رفتن حجم خورشید تابیدن حجم سکوت لحظه ها تاب خالی...
-
مرد فصل برگ ریزان مردی زمستانی
چهارشنبه 7 دی 1401 01:15
چقدر سخت هست سرمای درون بغض خود شکستن خود بنگر درون خود شکستن اینجا فاصله ای بین تمامی تنهایی هاست چقدر فاصله ها چقدر نزدیکند عبور رهگذری در درون تنهایی مرد فصل پائیز زمستانی نگاه کن میان توده های ابر فاصله هست زمین انگار درون آسمان ولوله هست غروب درون شعر غم میگیرد اینجا هوا چقدر بی حوصله هست رفته از درون تاریخ خود...
-
گم شدن میان کلمات
چهارشنبه 7 دی 1401 01:14
میان واژگان گم شده ای هست میان کلمات صدایی هست میان هجایا تاب خوردن از افتادن حروف صدایی هست نغمه ای هست چراغی هست میان تمامی سکوت زمین تلاطمی هست شاید غروب گم شدن ها شاید طلوع پیدا شدنی هست حسام الدین شفیعیان
-
غبار تنهایی
چهارشنبه 7 دی 1401 01:13
یک نفر در غبار تنهایی روی سکوی سپیده دم رویایی جایی در قصیده ای بارانی میشود رویا شاید قصه ای برای فردایی سکوت ممتد روزهای زمستانی مثنوی تکیده از درخت پیچک سار روی سپیده دم زیبای صبحگاهی درون برون از زندگی از درخت شکوفه های سکوت انگیز تار سه تاری در درون تارهای غار تنهایی حسام الدین شفیعیان
-
شاعر خواب های دلتنگی
چهارشنبه 7 دی 1401 01:13
شاعر خواب های دلتنگی رویاهای قصه ی دلتنگی تواریخ تاریخ بدون سال سالهای قصه ی دلتنگی پنجره ی رو به شهری آهن آهن های قصه ی دلتنگی کارناوال شهرنشینی بوق ممتد ترمز روی کلمات هجایای کشیده از درد دلتنگی ماضی بعید قصه دیروزها فعل حال قصه امروز دلتنگی خاطرات خیس باران زده سال شمسی قمری زدور شعر منظومه مثنوی دلتنگی تالاب غرق...
-
پری دریایی
چهارشنبه 7 دی 1401 01:12
قدم هایت را آهسته بردار پری دریایی به ساحل انسانها خوش آمدی دلت را دریایی نگه دار اینجا شهر است نه پشت دریا قایقی اگر داری جا بگذار عاشقانه برگرد به دریا شهر با تمام آهنی بودنش تو را خورد خواهد کرد شهر چراغ دارد آن هم قرمز حسام الدین شفیعیان
-
قطعه ای برای سرودن
چهارشنبه 7 دی 1401 01:10
چند بلوک و چند چهارراه هیاهوی خاموش عکس کودکان در خاک صدای گریه صدای خنده صدای مات زنده ها برای تابوت ها عجیب سکوتی دارند مردگان انگار با خود تمام ارزوهایشان را به خواب برده اند حسام الدین شفیعیان
-
قصیده ای طوفانی
چهارشنبه 7 دی 1401 01:09
برای قصیده ها تنهایی برای شعر من کنج اتاقی کلماتی بارانی قصه از کاشتن بذری آغاز شد منو شبو شعرو قصیده طوفانی حسام الدین شفیعیان
-
باران زده
چهارشنبه 7 دی 1401 01:09
کوچه های باران زده کنار دیوار صنوبری تازده دیوار پیچکی تاخورده در برگ گل صدای تیک تاک ساعت خاموشی زده برجک نگاه باران زده کوچه ها در خلوت خود باقی شب را تا صبح باران زده کجای واژه ام شعری میجوشید واژه را بردار کاغذ را غم زده حسام الدین شفیعیان
-
رفته از یاد...
چهارشنبه 7 دی 1401 01:08
روبرو دروازه ی تنهایی پشت سر آهنگی پایانی رودر روی شعری در قاصدکی که میرود به ناکجا کجا آبادی از ناکجا آباد سرزمین بنفش خاکستری و قهوه ای روشن از فکر رویایی بادبادک انگیز چوب کبریت خیس خورده تلاطم شکستن قایق درون خود دریای موج انگیز روبرو دریا هست و شهر در تقاطع فکر رفته از یاد... حسام الدین شفیعیان
-
شمع روشن باران زده
چهارشنبه 7 دی 1401 01:08
کودکی دید بر آینه پیری خود را کودک پیر شد درون آئینه خود را پیری درون آینه جای نگرفت شیشه های شکسته طوفان موج ها را راه راه دوراهی ها بین چهارراه کودکی رفته پیری را درون آینه بر هم میزند ضرب ضرب سن و تاریخ تاریخ های شمسی میلادی تاریخ نیامده بر قبل بعد قبلی که در اینه زده خواب پریشانی احوال خنده روزگار روزگار هی روزگار...